Monday, May 28, 2007

خدايان


رابرت گرين اينگرسول (١٨٧١)
ترجمه: اعظم کم گويان
پايه گذار يک دين بايد بتواند آب را به شراب تبديل کند، با اوراد و الفاظ، نابينا را بينا و معلول را سالم کند و با يک تماس مختصر جسمى، مرگ را به زندگى تبديل سازد. چنين کسى براى نگهداشتن پيروان بربرش لازم بود نشان دهد که از طبيعت برتر است. در دوران جاهليت، انجام اين کار آسان بود. زودباورى و ساده انگارى مردم وحشى و تمدن نيافته بى حد و حصر بود. براى آنها چيز خارق العاده و عجيب، زيبا به نظر مى آمد؛ هر چيز اسرار آميزى والا و متعالى بود. هر مذهبى از اساس يک معجزه است؛ زير پا گذاشتن طبيعت است و در نتيجه دروغين است.
هيچکس در کل تاريخ جهان، تلاش نکرده حقيقتى را با يک معجزه اثبات کند. قدرت حقيقت، قدرت معجزه را پشت سر مى گذارد. هيچ معجزه اى هرگز در جهان اتفاق نيفتاده و هيچ انسان عاقلى هرگز فکر نکرده که معجزه مى کند و تا زمانى که معجزه اى بوقوع نپيوندد، هيچ مدرکى دال بر وجود نيرويى مافوق و مستقل از طبيعت وجود ندارد.
کليسا مى خواهد ما به خدا ايمان داشته باشيم. بگذاريد کليسا يا يکى از مقدسين با نبوغش، معجزه اى بيافريند، آنوقت ما به خدا ايمان خواهيم آورد. به ما مى گويند طبيعت را نيروى مافوقى مى چرخاند. بگذار اين نيروى مافوق حتى براى يکبار هم که شده طبيعت را کنترل کند، آنوقت ما به حقانيت کليسا و خدا اذعان خواهيم کرد. ما حرفهاى زيادى را شنيده ايم. ما به سخنان پوچ و بى ايده د گيج کننده شما گوش داديم. ما انجيل شما را که بهترين اثر فکريتان است را مطالعه کرده ايم. ما نماز و دعاهاى شما را شنيديم و به آمين و يا رب العاملين هاى شما گوش کرديم. همه اينها رويهمرفته از هيچ هم کمترند. ما فاکت مى خواهيم. ما در کليساى شما را مى کوبيم و فقط يک فاکت را استدعا مى کنيم. ما ارادتمند و چاکر شما مى شويم و در احترام به شما کلاهمان را بر مى داريم اگر شما بتوانيد همان يک فاکت را به ما ارائه کنيد. واقعيت اين است که ما همه چيز را در مورد حرفهاى هپروتى و پوچ و معجزه هاى شما مى دانيم. ما حقيقت را مى خواهيم. ما فقط يک فاکت مى خواهيم. يک فاکت را به ما صدقه بدهيد. معجزه هاى شما باستانى و عتيقه شده اند. شهود شما تقريبا دو هزار سال است که مرده اند. اعتبار آنها براى حقيقت و حقيقت جويى در محلى که اقامت داشتند براى ما کاملا ناشناس است. به ما يک معجزه عرضه کنيد و آن را با شهودى که همچنان و هنوز در اين دنيا زندگى مى کنند، ثابت کرده و ماديت ببخشيد. ما را براى شنيدن شيپورهاى بادى به جريکو نفرستيد، ما را براى عبور از ديا با کاپيتان يونا نفرستيد و براى صرف غذا با آقاى ازکيل نفرستيد. فرستادن ما به شکار روباه با سامسون هيچ فايده اى ندارد. ما هيچ علاقه اى به سخنان بليغ و فصيح خر بالام که به او الهاماتى شده بود، نداريم. مطلقا بى فايده است که به ما ماهى هايى را نشان بدهيد که پول در دهانشان است. ما معجزه جديدى مى خواهيم و همين حالا هم مى خواهيم يا کليسا حداقل يک معجزه جديد به ما عرضه مى کند يا بايد در دکانش را براى هميشه تخته کند. در زمانهاى قديم، کليسا با پايمال کردن طبيعت به خداى خود ماديت داد. در آن زمانها، معجزه ها بسادگى وقوع مى يافتند. آنقدر عادى شده بودند که کليسا به کشيشان دستور داد که دست بردارند. و حالا همين کليسا، زمانى که مردم عاقل تر شده اند، اذعان مى کند که نه تنها نمى تواند معجزه اى بيافريند بلکه مصر است که غيبت يا فقدان معجزه و زنجيره مستمر و مداوم علت و معلول، وجود يک قدرت مافوق طبيعت را اثبات مى کند. اما واقعيت اين است که زنجيره مستمر علت و معلول دقيقا عکس ادعاى کليسا را ثابت مى کند.طبيعت مجموعه يک سرى از علل موثر است. طبيعت خلق نمى کند بلکه تغيير مى دهد. هيچ آغازى نبوده و پايانى هم نخواهد بود. بهترين اذهان و افکار حتى در دنياى دينى اذعان مى کنند که هيچ مدرکى در طبيعت مادى مبنى بر وجود آنچه که آنها خدا مى نامند، وجود ندارد. تنها دليل و مدرک آنها، پديده هوش و هوشمندى است و آنان معصومانه مى گويند که هوشمندى بر طبيعت مسلط است و در واقع مخالف طبيعت است. آنها اصرار مى کنند که انسان، حداقل يک موجود ويژه است که در نقطه اى از مغزش، يک نقطه الهى موجود است، بخشى از اولين و بزرگترين علت. آنها مى گويند ماده نمى تواند فکر و ايده را بوجود بياورد اما ايده قادر است ماده را ايجاد کند. آنها مى گويند انسان واجد هوش است و بنا براين بايد هوشمندى بالاتر از انسان موجود باشد. چرا نمى توانيم بگوئيم که خدا با هوش و با نبوغ است از اين رو بايد نيرويى با هوشى بيشتر از او، وجود داشته باشد؟ تا آنجا که ما مى دانيم هيچ نوع هوشمندى و نبوغى بجز ماده موجود نيست. ما نمى توانيم فکر و ايده اى را مگر اينکه از مغزهايمان تراوش کرده و بوجود آمده باشد، ايجاد کنيم. علمى که مذهبيون توسط آن، مى کوشند وجود يک نيروى توانا و قدرت عقلى بالا را ثابت کنند، متافيزيک يا الهيات شناسى است. الهيات شناسان تصديق مى کنند که پديده ماده مى رود تا وجود هر نوع قدرت مافوق طبيعت را رد کند چون در اين پديده جز يک زنجيره بى پايان علل موثر يا يک ضرورت مکانيکى نمى بينيم. از اين رو آنها براى اثبات نيروى مافوق طبيعت رو به پديده ذهن و فکر مى برند. ادامه دارد. www.bikhodayan.com

No comments: