Monday, May 28, 2007

تحجر

دستاورد خدا در طول تاریخ جز جان میلیون ها انسان چه بوده است؟ ادیان سامی چه هدیه ای جز کشتار و قتل عام برای بشریت به ارمغان آورده اند؟ چند نفر در تاریخ باستان به نام خدایان و ارباب انواع در جنگ های مختلف جان خود را از دست دادند؟ چندین هزار نفر در قرون وسطی در دادگاه های تفتیش عقاید (انگیزسیون) به اعدام محکوم و در آتش سوزانده شدند؟ چند هزار انسان در جنگ های صلیبی کشته شدند؟ چند نفر هر روز در جنگ مسلمانان فلسطینی با یهودیان اسرائیلی جان می بازند؟ به راستی مذهب جز خون انسان ها چه رهاورد دیگری داشته است؟ هنگامی که به لطف علم نوین زمین شناسی تاریخ پیدایش زمین به میلیون ها سال پیش بازگشت و نه به ساعت نه صبح روز دوشنبه 26 اکتبر 5765 سال پیش1؛ هنگامی که نیوتن علت افتادن سیب از درخت را به جای اراده ی خدا، وجود نیرویی به نام جاذبه دانست، هنگامی که کپرنیک در گردش خورشید به دور زمین تردید کرد و هنگامی که گالیله بر خلاف گفته ی کتاب مقدس2 زمین را در حال گردش به دور خورشید دانست؛ در همه ی این موارد دین چاره ای جز تسلیم نداشت. جنجالی ترین تضاد در این زمینه در دو قرن اخیر ارائه ی نظریه تکامل3 چارلز داروین در کتاب تبار انسان4 به سال 1871 بود. او انسان و میمون را تکامل یافته ی تبار مشترکی دانست که سی میلیون سال قبل بر کره زمین می زیسته است و نه از ابتدا ساکن در باغ عدن5 و نه ساخته ی گل و ساکن بهشت.6 این نظریه که بر خلاف گفته ی صریح کتاب مقدس بود، حتی امروز نیز در کشوری چون ایالات متحده همچنان به سختی مورد انتقاد مذهبیون قرار دارد. ماجرای برخورد علم و دین ماجرای درازی است که از سال های دور تا به امروز بی تردید قسمتی جدایی ناپذیر از تاریخ بشری بوده است. تاریخی که مطالعه ی آن انسان مسئول را هرچند کوتاه به تفکر وا می دارد؛ هر چند که این برخورد همواره چیزی جز اثبات ضعف ها و تناقضات ادیان توحیدی به همراه نداشته است. در جوامع مدرن، پس از قرون وسطی روز به روز از دامنه ی قدرت اربابان مذهبی که خود نیز متوجه عدم توانایی آیات تغییر ناپذیر الهی در مقابله با علوم جدید شده بودند، کاسته شد. در چنین جوامعی از این دست مسائل سال هاست که تا حدود زیادی حل شده اند. امروزه تقریبآ همه ی حکومت های سیاسی کشورهای جهان یا لائیک می باشند و یا به این سمت در حرکتند. در این میان معدود حکومت هایی نیز وجود دارند که دستار بر سران حاکم بر آن از نادانی مردم آن سوء استفاده کرده اند و به هزاره های پیشین بازگشته اند تا همچنان استیلای مذهب را خواستار باشند و شعار سیاست بر پایه ی دیانت را سر دهند. اما به راستی ماه تا کی پشت ابر خواهد ماند؟ تا کی می توان چوب لای چرخ پیشرفت علم، دانش و خردورزی نهاد؟ چرخی که هر روز با سرعت بیشتری می گردد و هیچ گاه از حرکت باز نخواهد ایستاد. امروز وظیفه ی روشنفکران، متفکران، اهل قلم و دانشمندان ما چیست؟ و مهمتر از همه: امروز وظیفه تو ای هموطن چیست؟
و ليكن چاره را امروز زور و پهلوانی نيست. رهايي با تن پولاد و نيروی جوانی نيست. در اين ميدان، بر اين پيكان هستي سوز سامان ساز، پري از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز.7
متأسفانه جامعه ی امروز ایران در منجلابی خود ساخته از خرافات فرو رفته است. از آنجایی که مشت نمونه ی خروار است، یادآوری تنها چند مورد، خود گویای عمق این فاجعه خواهد بود: در قرنی که علت وجود جریان الکتریسیته حرکت الکترون ها درون سیم هادی جریان شناخته شده است، در هنگام برقراری این جریان به جای توماس ادیسون بر مردی عرب و خاندانش درود می فرستیم! در برهه ای از زمان که انسان پا را از کره ی خود فراتر نهاده و رویای خروج از کهکشان را در سر می پروراند، همچنان نیمی از جامعه را به درون چادر سیاه می فرستیم تا شهوات نیمه ی دیگر را کنترل کنیم. در دوران فناوری نانو به جای تلاش برای دستیابی به هدف، همچنان مرده پرستیم و با بستن دخیل بر زریح فلان امامزاده آرزوهایمان را به واسطه ی او که از ما برتر است از خدا می خواهیم! رجحان عمامه بر عقل، آخوند و طلبه بر دانشمند و روشنفکر، و شریعت بر تفکر حقیقت تلخ امروز کشور ماست. کشوری که زمانی بزرگترین امپراتوری جهان بود؛ زادگاه کوروش کبیر. اگر ما از همان تبار هستیم، پس چرا نوجوانی شانزده ساله را به جرم انتشار عقایدش به اعدام محکوم می کنیم؟! عقاید خام و بی تجربه ای که شاید خود او چند سال بعد به آنها می خندید. چرا ما انسان را به جرم ارضای یکی از آشکارترین حقوقش یعنی اندیشیدن و بیان مجازات می کنیم؟ بر مغزهای متفکری که سالیان درازی هزینه های هنگفتی از عمر و پول برای تک تک آنان صرف شده تا به جایگاه کنونی خود رسند برچسب روشنفکر می زنیم و آنان را به جرم تفکر و تنها تنفکر در راه خدا سر می بریم! آیا از میان برداشتن افراد آگاه که هر روز بر تعدادشان افزوده می گردد، جز از مغزهای منجمد، سخیف و متحجر از افرد دیگری هم بر می آید؟
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟ گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟ گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید! 8
آئین های توحیدی، (که کماکان در بسیاری از نقاط جهان موجودیت خود را بواسطه ی پیروان بیشمارشان تثبیت کرده اند) نه از جانب خدا بلکه به وضوح بوسیله ی بشر پا به عرصه ی گیتی نهاده اند. بشری که همواره خواستار قدرت بوده، هست و می باشد. آیا دین که از جانب خدا بر بندگانش نازل می شود و یوغی سنگین بر گردن آنان می نهد بهترین ابزار برای دستیابی به این مقصود نیست؟ اما حقیقت جز این نیست که خدا در مکاتب توحیدی آفریده ی انسان است نه انسان آفریده ی او. خدایی که تمامی افکار، تمایلات، رفتار و خصوصیاتش چون بشر به ظاهر آفریده ی اوست و نه فراتر از آن. خدایی که به نوبه ی خود با اندکی تغییر در اساطیر و تمدن های سامی باستانی پیش از ادیان توحیدی (اکدی، سومری، فینیقی، آشوری، کلدانی، بابلی و...) نیز نمونه هایش به وفور یافت می شود؛ خدایی که تنها یک دزدی ادبی است! خدای ضعیفی که عصبانی می شود، انتقام می گیرد، زور می گوید، اجبار می کند، خودپسند است و مکر می ورزد. 9 آیا این خدا تجسم و انعکاس خواسته ها و تراوشات درونی بشر نیست؟ آیا بشر برای ارضای خواسته هایش نمی توانست راهی بهتر از ساختن خدا بیابد؟ آیا خدا چیزی جز حاصل تلاش افراد برای توجیه بسیاری از سوالات بی جوابشان است؟
رهی جز کعبه و بتخانه می پویم که می بینم گروهی بت پرست اینجا و مشتی خود پرست آنجا10 ______________________________________________________ 1. افسانه ی توراتی آفرینش 2 The Holy Bible 3 Theory of evolution 4 Descent of Man 5. افسانه ی توراتی آفرینش 6. افسانه ی اسلامی آفرینش 7. سیاوش کسرایی، آرش کمانگیر 8. خسرو گلسرخی 9. منتقم، قهار، جبار، متکبر، مکار، ... (قرآن) 10. مولانا توضیح: این نوشتار در سه قسمت نوشته شده، اما به دلیل احترام به برخی عقاید قسمت هایی از آن حذف و در دو قسمت در تالار گفتمان قرار گرفت. در پناه اندیشه.

No comments: