Monday, May 28, 2007

پس از هزار و چهار صد سال

دکتر شجاالدين شفا
پس از هزار و چهار صد سال
برگ ۳۰


« .... ايران کهن ما٬ نخستين و بزرگترين قربانی امپرياليسم بيابانی تازه نفسی بود که خلافت عرب بر آن رنگ سبز مذهب زده بود٬ اما رنگ واقعی آن٬ مثل همه امپرياليسم ها ديگر رنگ خوهايی بود که شمشير های باديه نشینان سعد وقاص را رنگين کرد.
در همه اين ۱۴۰۰ سال٬ غارتگری که یا از بيابانهای خشک جنوبی آمده بودند و يا از استپ های سرد شمالی٬ وجه مشترک جملگی آنها چادرنشینی و بی فرهنگی و راهزنی بود٬ خون مردمی را که يکی پس از ديگری به اسارت گرفتند ریختند و مالشان را بردند و اصالت روح و انديشه آنان را به چالش گرفتند. تراژدی کشاکش هزار و چهار صد ساله فرهنگ باوری که روزگاری بر ستایش زندگی و بر سازندگی و افرينندگی بنياد نهاده شده بود و بدست اينان تبديل به فرهنگ مرگ و عزای روضه خوانان و بهشت زهراسازان شد٬ با فرهنگ غیر ايرانی عرب و ترک و قزلباش٬ از تلخ ترين تراژيدیهای تاريخ ایران . همه تاريخ جهان است٬ زيرا احتضار دردناک فرهنگ والايي است که اگر هم هنوز نفسی برايش باقی مانده است٬ توانی برايش باقی نمانده است.
مسلما خود ملت ما نيز سهم خويش را در این تراژدی آفرينی بر عهده دارد٬ زیرا بيعدالتی های اجتماعی و تبعيضات طبقاتی و بخصوص خودخواهی ها و قدرت طلبی ها آخوندان زرتشتی بود که به تعبير Clément Huart مورخ نامی آغاز قرن بيستم اروپا٬ در خانه را روی دزدان باز گذاشت. ولی گناه يک صاحبخانه در بازگذاشتن در خانه اش٬ بهر حال چیزی از از گناه دزدانی که به تاراج خانه ميايند نميکاهد. اگر جز اين بود بر هيچيک از غارتگران شناخته شده تاريخ جهان٬ آتيلاها٬ چنگيزها٬ محمود غزنوی ها٬ تيمور ها٬ نادر ها٬ و بر Conquistador های اسپانیائی و ديگر بنیادگذاران امپراتوريهای مستعمراتی کهن و نو جای ایرادی نبود٬ زیرا که تقریبا همه آنها از باز بودن درهای خانه قربانيان خويش بهره گرفتند.

منافع مشترک همه کارگردانان تاریخ جهان اسلامی٬ از اميرالمومنين های ۱۴۴ گانه عرب و ترک ان که خود را جانشينان بلاعزل پيامبر عرب خواندند٬ تا پادشاهان و نيچمه شاهان و امیران و ایلخانان و اتابکان و مماليکی که در طول ۱۴۰۰ سال بر اين جهان پهناور حکم راندند و ده ها هزار بيضه دا بزرگ و کوچک دین که به تعبير صائب تبريزی بزرگی عمامه و قطر شکم را در جای فضيلت ناموجود گذاشتند و سراسر تاريخ اسلامی را بصورت يک سوپرمارکت دين فروشی و ريا و دروغ و تقريبا هميشه آميخته با خون و مرگ واختناق درآورند٬ در همه اين دوران بر اين تمرکز یافته است مهمه اين شمشیرکشی ها و غارتگريها و دکانداريهای دين را بحساب آن اسلام ناب محمدی گذارند که احتمالا خود محمد حتی تصوری از آنرا نيز نکرده بود٬ همنچنانکه همه جنايتهای دوهزار ساله کليسای مسسيحيت بحساب آن ژنده پوش ساده دلی نهاده شد که حتی از شنیدن کلمه شمشیر نيز نفرت داشت.
رسالت ايران ما در همه تاریخ اسلامی خودش «نه» گفتن بدین فريبکاری ۱۴۰۰ ساله از همه راههای ممکن بوده است. امروزه نيز رسالت درهم شکستن اين حلقه دوزخی٬ بیش از هر بخش ديگر اين جهان اسلامی بر عهده نسل جوان همان کشوری است که شرم ترین آزمايش عصر اين جهان٬ در کمتر از سه دهه پيش٬ بدست نسل پدران ان انجام گرفت.....

بگذاریم اسلام سیاسی چماقداری که پس از چهارده قرن ميدانداری٬ و با همه دست بريدنها و سنگسارها و حد زدن ها و تعزيرهايش جز موضع حقيرانه جهان سومی با توشه های گران فقر و جهل و بيماری و فساد و عقب ماندگی چیزی برای بيش از يک ميليارد پيروانش به همراه نياورده است با جبر تاریخ به فراموشخانه همين تاريخ سپرده شود تا برای همین اسلام امکان آن فراهم آيد که اين بار در صورت يک مذهب و در تطبييق با الزامات انکارناپذير تمدن و فرهنگ بشری٬ پا به میدان گذارد. »

No comments: